من وبلاگم را دوست داشتم
ناراحت هستم اما پشیمان؟! نه.. کمی تغییر می دهم اینجا را و برای خودم از نو می نویسم.
- ۱۹ آذر ۹۳ ، ۲۲:۴۵
دیروز تولد ندا که براش برنامه ریزی کرده بودم رو رفتم. خنده ها و خوشی ها یک طرف، پیاده برگشتن تو هوای پاییزی یک طرف، درس ها هم یک طرف دیگه. این ترم احساس میکنم به شدت ریاضی زده شدم به خصوص ریاضی های آنالیز دار :(
ماه آرزوی کسانی است که آن را ندارند و من این گلوله ی سبز و سفیدو آبی را
که پر است از بدی و خوبی و زندگی، و زمین نام دارد، ترجیح می دهم.
می
دانم، این گلوله مسموم کننده است و تا به آن دست بزنیم و یا در آن بمانیم،
می میریم. می دانم،فرانسو، زندگی یک نوع محکومیت به مرگ است ولی با نگفتن
این حرف من، حق داشتی. ودرست به خاطر همین محکومیت به مرگ است که باید آن
را طی کنیم و باید بدون قدمی به اشتباه، و بدون آنکه یک ثانیه به خواب
رویم، بدون آنکه تردید کنیم که اشتباه می کنیم یا فکر کنیم که ممکن است آن
را بشکنیم، آن را طی کنیم. ما که انسان هستیم و نه حیوان، ما که بشر هستیم.
زندگی، جنگ و دیگر هیچ - اوریانا فالاچی